
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات36
این اثر مقدمه مترجم، پیشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل می&zwnj گردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضیحی کوتاه پیرامون فردوسی و شاهنامه به شیوه&zwnj ی پژوهش پروفسور دیویدسن اشاره می&zwnj کند و بیان می&zwnj دارد که او معتقدست اتکا به منابع مکتوب به تنهایی نمی&zwnj تواند ما را به شاهنامه&zwnj ی فردوسی رهنمون گردد. به اعتقاد او، بر اساس شواهد خود شاهنامه و شواهد بیرونی، فردوسی بخش مهمی از شاهنامه&zwnj اش را از منابع شفاهی گرفته و خود روایات را حین اجرای نقالی دیده و شنیده است.
در پیشگفتار، اینگونه بیان می&zwnj کند که موضوع اساسی کتاب این است: که « چگونه می&zwnj توان یک شکل از ادبیات کلاسیک را تداوم یک سنت شفاهی پیشین دانست؟» دیویدسن معتقدست که شاعر در این کتاب در حقیقت به مفهوم پادشاهی اعتبار می&zwnj بخشد بدینصورت که شاعر پا پروردن و اعتبار بخشیدن به پهلوان از او پاسبانی برای تخت شاهی و شاهنشاه می&zwnj سازد پس شاعر قوام بخش و اعتبار دهنده به مفهوم شاهنشاهی است در مقدمه شاعر (که خود فردوسی ست) و پهلوان (رستم، کسیکه در ذهن ما شخصیت&zwnj های حماسی و اساطیری را تداعی می&zwnj نماید) را محور اصلی کتاب حاضر بر می&zwnj شمرد.
نویسنده معتقدست که منظور اصلی این کتاب نه زندگی نامه&zwnj ی شخصی فردوسی است و نه « تاریخی» که می&zwnj توان از خلال شاهنامه نگاشت. بلکه منظور شعری&zwnj ست که زندگی شاعر نمونه&zwnj ی آن است و داستانی&zwnj ست که شاعر روایت می&zwnj نماید آن هم شعری که آمیز&zwnj ه&zwnj ای است از تاریخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصیتی روبرو هستیم که مخلوق شاعرانه&zwnj ای از نوع اساطیر به نظر می&zwnj آید، نه یک واقعیت تاریخی.
همچنین نویسنده اذعان می&zwnj دارد که در این تحقیق نظری مخالف نظر نولدکه و سایر متخصصان ایران شناسی - که روایات رستم را خارجی و یا داخل شده در سنت پادشاهان می&zwnj دانند &ndash مطرح می&zwnj گردد.
در ادامه&zwnj ی مقدمه با نگاهی اجمالی به نکات برجسته&zwnj ی چهار سلسله&zwnj ی امپراتوری ایران قبل از اسلام یعنی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانی بیان می&zwnj کند که دو سلسله&zwnj ی اول، بخصوص اول، ریشه در اساطیر دارند و دودمان بعدی، تاریخی&zwnj اند.
در فصل یک، پیرامون اعتبار فردوسی که خالق تنها حماسه ملی معتبر ایران است به بحث می&zwnj پردازد و به سخن ژول مول در این باره اشاره می&zwnj نماید که ماهیت شاعر و پهلوان را نشان می&zwnj دهد. ژول مول می&zwnj نویسد: فردوسی چنان تجلیلی از زندگی رستم کرده است که دیگر هیچ نویسنده ایرانی نمی&zwnj تواند پس از او اینگونه در این باره قلم بزند.
« فصل دوم درباره&zwnj ی « اعتبار شاهنامه فردوسی» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه به بقای آن استدلال می&zwnj نماید و معتقدست که برای مشخص شدن برتری فردوسی بر سایر سرایندگان حماسه ملی نیازی نیست ضوابط امروزی شعری خود را به کار گیریم بقای شاهنامه&zwnj ی فردوسی نشانه&zwnj ای روشن بر برتری فردوسی و شاهنامه&zwnj اش بر سایر شاهنامه&zwnj هاست و بقای آن باعث شد، تا هیچ کس برای بازگویی روایت شاهنامه طبع آزمایی نکند.
« میراث شعر شفاهی» فردوسی فصل سوم را تشکیل می&zwnj دهد. در این فصل مولف بیان می&zwnj کند که شاهنامه&zwnj ی فردوسی ادامه&zwnj ی سنت شفاهی در کسوت مکتوب است اما مستقل، و نشانه&zwnj ی بسیار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامه&zwnj ی فردوسی را در مطالب زیادی می&zwnj داند که در سنت روایات شفاهی هست در حالی که در هیچ یک از ادبیات حماسی شناخته شده وجود ندارد.

لینک منبع و پست :http://campiran.ir/project-5127-%d8%b4%d8%a7%d8%b9%d8%b1-%d9%88-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%b4%d8%a7%d9%87%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87/
- ۹۵/۰۵/۱۷